دین

وداع امام حسین با اهل بیت پیش از ورود به میدان رزم

امام حسین پیش از ورود به میدان رزم و پس از به شهادت رسیدن تمامی افرادش با اهل حرمش وداع کرد و از خواهرش درخواست کرد تا به زنان بگوید لباس‌هایشان را عوض کنند و برای اسیر شدن آماده شوند. در ادامه به جزئیات وداع امام حسین خواهیم پرداخت.

به گزارش پارت نیوز؛ از آن وقت که امام حسین از کنار علقمه برگشت تنها شده بود.  دختر امیرالمومنین فرمود: «وا ضیعتاه» امان از اسیری. در بخشی از وداع امام حسین آمده است که ایشان فرموده: خواهرم، به اهل حرم بگو بروند آماده بشوند لباس‌هایشان را عوض کنند مهیای اسیری بشوند.

وداع امام حسین با اهل حرم پیش از ورود به میدان رزم

پس از جنگیدن تن به تن  تمامی افراد امام حسین با سپاه یزید، آن هنگام که حضرت ابوالفضل نیز به شهادت رسید؛ دیگر این امام مظلوم کسی نداشت جز امام سجاد.

امام سجاد در این باره می‌فرمایند: در بستر خوابیده بودم، چشمم را باز کردم دیدم پدرم به بالینم آمده اما بدنش غرق خون است از اصحاب و اهل بیت پرسیدم. فرمود: همین قدر بگویم جز من و تو دیگر مردی در این خیمه‌ها باقی نمانده.

علی بن الحسین زین‌العابدین علیه‌السلام از خیمه خارج شد و او بیمار بود و نمی‌توانست حتی شمشیر خود را حمایل کند. ام کلثوم علیه‌السلام از پی او آمد و می‌گفت: پسرم بازگرد. امام سجاد فرمود: عمه مرا رها کن تا در محضر خدا و در رکاب پسر رسول الله صلی الله علیه و آله بجنگم.

در خصوص وداع امام حسین، در بعضی کتب آمده که زینب علیه‌السلام خواهر امام حسین علیه‌السلام کودک را از خیمه بیرون آورد و گفت: برادر جان این کودکت سه روز است هیچ آبی ننوشیده، از این مردم برای او جرعه‌ای آب طلب کن. امام کودک را بر روی دست گرفت و در مقابل دشمن آمد و فرمود: ای قوم شما شیعیان و اهل‌بیت مرا کشتید فقط این کودک باقی‌مانده است وای بر شما این کودک را جرعه‌ای آب بنوشانید، نمی‌بینید این کودک بی‌گناه از تشنگی چگونه خود می‌پیچد.

مورخان دینی می‌گویند: هنوز صحبت امام تمام نشده بود که حرمله بن کاهل اسدی تیر سه شاخه به سوی او پرتاب نمود آن تیر گلوی کودک را برید. آنگاه امام حسین علیه‌السلام دست خود را زیر گلوی او گرفت تا از خون کودک شش‌ماهه‌اش پر شد و بعد خون را به آسمان پاشید.

در تظلم الزهرا علیه‌السلام آمده که امام علیه‌السلام دو کف دست خود را زیر گلوی کودک گرفت تا اینکه از خون او پر شد، آنگاه امام فرمود: ای نفس صبر کن بر آن بلاهایی که به تو می‌رسد، سپس فرمود: خدایا می‌بینی اکنون با ما چه می‌کنند، این مصائب را ذخیره‌ای برای ما در قیامت قرار بده. امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: از آن خونی که حضرت به آسمان پرتاب کرد حتی یک قطره هم به زمین نیفتاد.

وداع امام حسین در صحرای کربلا

وداع امام حسین

در بخشی از وداع امام حسین آمده است: خداوندا اگر اکنون زمان یاری ما نیست برای ما بهتر از نصرت را قرار بده و انتقام ما را از این مردم ظالم بگیر سپس امام بدن غرقه به خون علی اصغر علیه‌السلام را به‌سوی خیمه‌ای برد که جنازه‌ی شهدا در آن خیمه بود.

در منتخب آمده حضرت لحظه‌ای به آسمان نگاه کرد و فرمود: خداوندا تو شاهد باش بر این مردم که شبیه‌ترین مردم به پیامبر و دوست رسولت محمد صلی‌الله علیه و آله را کشتند.

در احتجاج آمده: امام حسین از اسب پایین آمد و برای کودکش با غلاف شمشیر قبری کند و او را با خون شست و دفن کرد سپس برخاست و اشعاری را خواند که خواهد آمد.

در بحار است که، ابوالفرج گفت: مادر عبدالله بن الحسین علیه‌السلام رباب دختر امرء القیس بود و این شعری است که حضرت اباعبدالله علیه‌السلام درباره‌ی او گفته:

لعمرک اننی لأحب دارا

تکون بها سکینه و الرباب

أحبهما و أبذل جل مالی

و لیس لعاتب عندی عتاب

سکینه علیه‌السلام نیز دختر امام از رباب است نام او سکینه‌ی امینه است لکن مشهور به سکینه می‌باشد و عبدالله بن الحسین علیه‌السلام (علی‌اصغر علیه‌السلام)روز عاشورا نوزاد بود و هنگامی‌که در آغوش امام بود تیری آمد و گلوی او را برید و او را به شهادت رساند.

در منتخب از جهت وداع امام حسین آمده امام حسین علیه‌السلام هنگامی که دید هفتادودو نفر از یارانش بر زمین افتاده‌اند، به‌سوی خیمه آمد و ندا داد: ای سکینه، ای فاطمه، ای زینب، ای ام کلثوم سلام من بر شما. سکینه ندا داد: پدر جان می‌خواهی تسلیم مرگ شوی امام فرمود: چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که نه یاری دارد و نه یاوری. سکینه گفت: پدر جان ما را به حرم جدمان رسول الله صلی‌الله علیه و آله بازگردان. امام فرمود: هیهات اگر پرنده را رها می‌کردند او می‌خوابید و از لانه گریزان نمی‌شد) زنان اهل بیت علیهم‌السلام گریه و زاری نمودند امام علیه‌السلام همه را ساکت نمود.

در منتخب آمده پیش از لحظه وداع امام حسین، حضرت عبای رسول الله صلی‌الله علیه و آله را خواست و آن را بر تن کرد و لباس‌های اضافه را از تن بیرون آورد شمشیر رسول الله صلی الله علیه و آله را حمایل نمود و بروی مرکبش نشست درحالی‌که غرق در آهن بود مقابل ام کلثوم آمد و به او گفت: تو را وصیت می‌کنم ای دختر که بی‌تابی نکنی. من به‌سوی این قوم ستم پیشه می‌روم. سکینه نزد حضرت آمد درحالی‌که گریه و زاری می‌کرد امام علیه السلام او را بسیار دوست می‌داشت، او را به سینه خود چسباند و اشک‌هایش را به آستینش پاک کرد و فرمود:

سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی

منک البکاء اذ الحمام دهانی

لا تحرقی قلبی بدمعک حسره

مادام منی الروح فی جثمانی

فاذا قتلت فأنت أولی بالذی

تأتینه یا خیره النسوان

آنگاه به خواهرش فرمود: خواهرم لباسی کهنه و فرسوده به من بده که کسی از این مردم رغبت ربودن و غارت آن را ننمایند تا زیر لباس‌هایم بپوشم زیرا به مجرد کشته شدن من این مردم لباس‌هایم را به غارت می‌برند. صدای زنان به گریه و زاری بلند شد. در بعضی کتب آمده حضرت امام حسین علیه‌السلام به زنان حرم فرمودند: آرام باشید گریه پیش روی شماست.

در منتخب آمده: امام پیراهن کهنه را گرفت و آن را پاره‌پاره نمود و اطرافش را تکه‌تکه کرد و آن را زیر همه لباس‌هایش پوشید اما شلواری نو به پا نموده بود که آن را نیز پاره‌پاره کرد شاید با این کار بعد از شهادتش آن را به غارت نبرند، ولی هنگامی‌که امام به شهادت رسید مردی بالای سر ایشان آمد و همه لباس‌های حضرت را از تن ایشان درآورده و ربود و بدن غرقه‌به‌خون امام را عریان و برهنه بروی زمین تفتیده و سوزان کربلا رها نموده ناگهان در همان حال دستان آن مرد فلج شد.

راوی در رابطه با وداع امام حسین می‌گوید: هنگامی‌که امام حسین علیه‌السلام آن لباس‌های پاره را پوشید با خانواده و فرزندانش وداع نمود به‌گونه‌ای که گویی دیگر باز نمی‌گردد.

مجلسی (ره) در ترجمه الجلاء می‌گوید: امام حسین علیه السلام پسرش زین العابدین را خواست و ودایع و اسرار امامت را به او داد و به او وصیت نمود البته هنگامی‌که امام حسین علیه السلام قصد عزیمت به سمت عراق را نموده بود چون می‌دانست که عاقبت او شهادت است، به ام سلمه همسر رسول الله صلی الله علیه و آله کتب انبیاء و اوصیاء و دیگر امانات و ودایع را داده بود تا پس‌ازاینکه حضرت زین‌العابدین علیه السلام از عراق بازگشت همه این امانات را به او بازگرداند. برخی می‌گویند چون در آن زمان علی بن الحسین علیه‌السلام بیمار بودند، امام حسین علیه السلام وصیت و امانات امامت را نزد دخترش فاطمه سپرد و فاطمه نیز آن‌ها را به برادرش داد.

وداع امام حسین (ع)

در کافی به اسنادش از ابی الجارود از امام محمد باقر علیه السلام نقل است که در زمان وداع امام حسین ایشان فرمود: هنگامی‌که زمان میدان رفتن و وداع امام حسین بن علی علیه‌السلام رسید، دختر بزرگش فاطمه را خواست و به او کتابی داد که مهرشده و سر بسته بود و وصایائی نیز به‌صورت شفاهی نمود تا بعد به سمع و نظر علی بن الحسین علیه‌السلام برساند زیرا علی بن الحسین علیه السلام در آن هنگام بیمار بود. فاطمه دختر امام حسین علیه السلام آن کتاب را به حضرت علی بن الحسین علیه‌السلام داد و امام باقر علیه السلام فرمود به خدا اکنون آن کتاب نزد ماست، راوی گفت: عرض کردم، فدایت شوم در آن کتاب چه چیزی نوشته شده؟ حضرت فرمود: به خدا در این کتاب هر آنچه که فرزند آدم به آن احتیاج دارد از زمان خلق آدم علیه السلام تا آخر دنیا وجود دارد.

در بحار است پس از وداع امام حسین ایشان برخاست و بر مرکبش سوار شد و به‌سوی دشمنان رفت درحالی‌که چنین رجز می‌خواند:

دیگر خودش آمده، میدان رفتن شد. آمد کنار خیمه از بیرون تمام اهل‌بیتش را صدا زد و خداحافظی کرد: «زینب، رباب، ام کلثوم، سکینه علیکنّ منى السّلام» این لحظه وداع امام حسین همان لحظه‌ای است که دل امام زمان را به آتش کشید.

هشتادوچند تن زن و کودک دور امام حسین حلقه‌زده بودند، یکی می‌پرسد: بابا، در این بیابان ما را به که می‌سپاری؟ فرمود: عزیزم، شما را به خدا می‌سپارم. بابا می‌شود ما را به مدینه جدمان برگردانی؟ بابا؛ واقعاً آماده رفتن و مرگ شدی، تن به مرگ دادی؟ جوابشان را داد به آن‌ها فرمود: عزیزانم، دیگر کار تمام‌شده این دیدار آخر است بعد از من دشمن است و اسیری و سفر سخت با نامحرمان. مواظب باشید رضای خدا را در نظر داشته باشید. سخنی نگویید تا خدا از شما ناراضی شود.

وداع امام حسین با اهل بیتش برای آرام کردن آن‌ها بود. به آن‌ها تذکرات را داد و ادامه فرمود: دیگر بروید در خیمه پرده خیمه را بیندازید بیرون نیایید، چرا که دیگر محرمی برای شما باقی نمانده است.

حضرت زینب به کمک امام حسین آمد همه را داخل خیمه‌ها برد ولی با این حال دیدند خودش دنبال امام حسین می‌دود «مهلًا مهلا، یا ابن الزّهرا»؛ دختر فاطمه آرام زیر گلوی امام حسین را بوسید ولی باز هم از امام حسین دست برنمی‌داشت. امام حسین او را دعوت به صبر و آرامش فرمودند. دست امامت روی قلبش گذاشتند آماده‌اش کردند. از خیمه‌هایش جدا شد.

بعضی مقاتل در خصوص لحظه وداع امام حسین نوشتند: رو کرد به اصحابش «فنادی یا مسلمَ بنَ عَقیلٍ و یا حانی بن عروه بریر و یا زهیر یا حبیب بن مظاهر» بعد فرمود: «مالى انادیکُمْ فلا تُجیبوُنى» این‌ها دشمن‌اند جواب نمی‌دهند شما چرا جواب حسین را نمی‌دهید، پاشید از خیمه‌های من دفاع کنید، من می‌خواهم بروم میدان با دشمن بجنگم. کسی نیست از زن و بچه‌ام محافظت کند. سپس خطاب به دشمن فرمود: «هَلْ مِنْ ناصرٍ یَنْصُرُنى هَلْ مِنْ معینٍ یعیننی هَلْ مِنْ یخاف الله فینا» فرمود: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ»جز هلهله و سروصدا و حرف‌های ناروا جوابی به او ندادند.

لذا، خودش به‌تنهایی هر دو کار را بر عهده گرفت هم می‌جنگد و هم از اهل حرم دفاع می‌کند. لذا، تا قلب لشکر می‌رفت دوباره به سرعت برمی‌گشت. نزدیک خیمه‌ها هم از اهل بیتش حفاظت می‌کرد هم صدایش را به اهل حرم می‌رساند و هم ذکر می‌خواند. امیدوار بودند امام حسین زنده است ولی یک لحظه‌ای پیش آمد دیگر هر چه گوش کردند صدای امام حسین را نشنیدند، منتظرند نگران‌اند گوش کردند دیدند صدای ذوالجناح می‌آید با خودشان گفتند: شاید امام حسین یک بار دیگر برای خداحافظی بیرون آمده، نزدیک خیام آمده پرده خیمه را بالا زدند دیدند ذوالجناح آمده یا بقیه الله، آمده غرق در خون است زینش واژگون اینجاست که حضرت می فرماید:«.. مِنَ الْخُدُورِ نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ»

از خیمه‌ها بیرون آمدند به دنبال ذوالجناح آمدند بالای بلندی، ای‌وای! هر که این صحنه را دیده پیر شده چه بر دل اهل بیت گذشت غریب و تنها پس از وداع امام حسین ایشان در گودی قتلگاه دیگر توان دفاع کردن از خودش را هم ندارد، شاید همین لحظه بود آن‌قدر غربتش جلوه کرد، دیدند یک نوجوان ده یازده ساله دستش را از دست عمه جدا کرد هی می‌دود به طرف گودی قتلگاه «وا عماه وا حسینا» آمد انصافاً خوب جانازی کرد خودش را سپر شمشیرها و نیزه‌ها قرار داد ولی عبدالله، ای‌کاش نیامده بودی؛ می‌دانی چه داغی روی دل امام حسین گذاشتی. در بغل عمو افتاد و دشمن در آغوش امام حسین به او حمله‌ور شدند.

انتهای مطلب

امتیاز بدهید

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
صفحه اصلی
جدیدترین
محبوب‌ترین
جستجو
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x