
مژده شکری ساز؛ از روزهای پرچالش تا موفقیت در کارآفرینی
وقتی به داستان زندگی مژده شکری ساز نگاه میکنیم، با مسیری مواجه میشویم که سرشار از چالش، پشتکار و امید بوده است. او در ایران، مسیر حرفهای خود را با علاقه به آموزش و مدیریت آغاز کرد. تحصیلاتش در حوزه مدیریت آموزشی به او یاد داد که آموزش صرفاً در کلاس درس خلاصه نمیشود؛ بلکه میتواند به ابزاری برای تغییر زندگی تبدیل شود.
فهرست
در همان سالها، همراهی نزدیک خانواده ـ همسر و برادر ـ نقشی اساسی در شکلگیری شخصیت حرفهای او داشت. آنها تصمیم گرفتند پا به میدان کارآفرینی بگذارند و کسبوکارهایی راهاندازی کنند که نه تنها برای خودشان، بلکه برای اطرافیانشان ارزش بیافرینند. این همکاری خانوادگی، در کنار سختیها و محدودیتهای موجود، به یک نیروی محرک تبدیل شد؛ نیرویی که بعدها در مهاجرت و ورود به بازار بینالمللی هم همراهشان ماند.
خانم شکری ساز خیلی زود دریافت که مدیریت صرفاً مجموعهای از دستورالعملها نیست؛ بلکه هنری است که باید آن را با تجربه و دانش در هم آمیخت. همین نگاه بود که او را به سمت پژوهشهای عمیقتر در رشته مدیریت آموزشی کشاند و پایههای علمی مسیرش را مستحکم کرد.
آغاز فصل تازه در کانادا؛ کارآفرینی با نگاهی جهانی
مهاجرت برای بسیاری به معنای از نو شروع کردن است. برای مژده شکری ساز هم ورود به کانادا مرحلهای سرنوشتساز بود. او در سرزمینی تازه باید بار دیگر هویت حرفهای خود را تثبیت میکرد و نشان میداد که موفقیت مرز نمیشناسد.
در این مسیر، همان روحیه جمعی و حمایت خانوادگی باز هم نقشآفرین شد. او به همراه همسر و برادرش توانست طرحهایی را پیاده کند که نهتنها با نیازهای بازار کانادا هماهنگ بود، بلکه به نوعی بازتابی از تجربههای قبلیشان در ایران محسوب میشد.

یکی از نقاط قوت او، پیوند میان تجربههای بومی ایران و فرصتهای بینالمللی کانادا بود. او یاد گرفته بود که چگونه میتوان از آموزش و پژوهش به عنوان ابزارهایی برای توانمندسازی تیمها و توسعه کسبوکار استفاده کرد. در جلسات، همایشها و نشستهای کارآفرینی در کانادا، او توانست داستان خود را روایت کند و دیگران را متقاعد سازد که یک مدیر ایرانی هم میتواند در فضای رقابتی و جهانی بدرخشد.
الهام برای نسل آینده؛ وقتی داستان یک زن مرزها را درنوردد
داستان مژده شکری ساز تنها یک روایت شخصی نیست؛ بلکه روایتی الهامبخش برای زنانی است که میخواهند پا به عرصه کارآفرینی بگذارند. او نشان داده که میتوان همزمان دانشجو، مدیر و کارآفرین بود و با وجود همه موانع، مسیر پیشرفت را ادامه داد.
در بسیاری از نشستها، او از اهمیت یادگیری مادامالعمر سخن گفته و تأکید کرده است که موفقیت واقعی زمانی معنا پیدا میکند که بتوان آن را با دیگران تقسیم کرد. همین رویکرد انسانی باعث شده تا پروژههای او نهتنها بر پایه سودآوری، بلکه بر اساس ایجاد ارزش اجتماعی شکل بگیرند.
اکنون، وقتی به آینده نگاه میکند، هدفش فراتر از مرزهای شخصی است. او میخواهد پلی باشد میان دانشجویان و کارآفرینان ایرانی با اکوسیستمهای جهانی، و الگویی برای نسلی که رؤیای جهانی شدن را در سر دارد. داستان او یادآور این حقیقت است که مرزها تنها خطوطی روی نقشه هستند؛ آنچه مسیر را میسازد، ایمان به تواناییها و ارادهای است که هیچ محدودیتی را به رسمیت نمیشناسد.










