
شعر تبریک عید نوروز؛ بهاریترین واژهها برای آغاز سال نو!
در این روزهای پر از رنگ و عطر، هیچ چیز مانند یک شعر زیبا نمیتواند حس عید را به بهترین شکل منتقل کند. در این مقاله مجموعهای از شعرهای تبریک عید نوروز را گردآوری کردهایم تا با کلمات شاعران، بهاری تازه در دلهایمان بدمیم.
به گزارش پارت نیوز؛ اگر میخواهید تبریک عید نوروز را خاصتر و دلنشینتر بیان کنید، هیچ چیزی مانند شعر تبریک عید نوروز نمیتواند احساسات شما را به بهترین شکل منتقل کند. با استفاده از این اشعار زیبا و پرمفهوم میتوانید تبریکهای متنوع و جذابی را به عزیزانتان هدیه دهید که نه تنها نشاندهنده شروعی نو است، بلکه دلی پر از امید و شادابی را در دلها زنده میکند.
فهرست
شعر تبریک عید نوروز
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد آر مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
حافظ شیرازی
اندر دل من مها دل افروز تویی
یاران هستند و لیک دلسوز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی
مولانای بلخی
من پاییز را جارو میکنم
زمستان را پارو میکنم
تابستان را میشویم تاهمیشه بهار باشد
من رفتگرم،آفتاب و آب و باد همکاران من هستند
اما کاش میتوانستم دلهای مردم را هم آب وجارو کنم
مولانا
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
خیام
چون پرند نیگلون بر روی بندد مرغزار
پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
خاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاس
بید را چون پر طوطی برگ روید بی شمار
دوش وقت نیم شب بوی بهار آورد باد
حبذا باد شمال و خرما بوی بهار
بادگویی مشک سوده دارد اندر آستین
باغ گویی لعبتان جلوه دارد در کنار
ارغوان لعل بدخشی دارد اندر مرسله
نسترن لولوی لالا دارد اندر گوشوار
تا بر آمد جامهای سرخ مل بر شاخ گل
پنجه های دست مردم سر برون کرد از جنار
راست پنداری که خلعتهای رنگین یافتند
باغهای پر نگار از داغگاه شهریار
فرخی سیستانی
با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز
از شام تو قدر آید وز صبح تو نوروز
از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک
وز تابش روی تو برآید دو شب از روز
سنایی غزنوی
باغ در ایام بهاران خوش است
موسم گل با رخ یاران خوشست
چون گل نوروز کند نافه باز
نرگس سرمست در آید به ناز
” اشعار امیر خسرو دهلوی “
من نام کسی نخوانده ام الا تو / با هیچ کسی نمانده ام الا تو
عید آمد و من خانه تکانی کردم / از دل همه را تکانده ام الا تو
پیامک شعر تبریک عید نوروز
ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها
ای تدبیر کننده روز و شب
ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر
حال مارا به بهترین حال دگرگون کن
سال نو مبارک
گشت گرداگرد مهر تابناک ، ایران زمین
روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان ، ای تو گرداننده ی مهر و سپر
برترینش کن برایم این زمان و این زمین
عید نوروز بر شما مبارک
ای نیم تو سنگ و نیم دیگر آهن
با این همه غم ببین چه کردی با من
پاییز شدم … دعایت مقبول افتاد
حالا دل تو بهار ؛ چشمت روشن !
حنظله ربانی
شعر عاشقانه عید نوروز
ای همه همسایگان! زمزمه خوانی کنید
می رسد اسفند ماه ، خانه تکانی کنید
ماه بلوغ زمین ، ماه بلاغت رسید
مزرعه داران عشق! دانه فشانی کنید
این عید به نور فاطمیه زیباست
روزیه تمام سال من با زهراست
با بردن نام فاطمه فهمیدم
سالی که نکوست از بهارش پیداست
در پناه مهدی فاطمه باشید..
بگشا نقاب از رخ باد بهاران
شد طرف چمن بزمگه باده گساران
شد لاله ستان گرد گل از بس که نهادند
رو سوی تماشای چمن لاله عذارن
در موسم گل توبه ز می دیر نپاید
گشتند در این باغ و گذشتند هزاران
بین غنچه نشکفته کهآورد به سویت
سربسته پیامی ز دل سینه فگاران
جامی
بگشایید در و پنجره را
که نسیم خوش نوروز آید
همره رایحه نوروزی
ای بسا بخت دلافروز آید
فصل آرام و پر از سبزه و گل
بعد از آن سردی جانسوز آید
شب طولانی غمگین گذرد
دوره روشنی روز آید
از خدا میطلبم سال جدید
بر شما خوش شب و بهروز آید
مهدی رستادمهر
باران زده و هوای فروردین است
موسیقی باغ بانگ بلدرچین است
پلکی بگشا و باز کن پنجره را
هر صبح بهار با تو عطرآگین است
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
عید بر شما مبارک باد
شعرتان نغمه چکاوک باد
کوچه پرْ عطر ِ یاس و میخک باد
گرچه بگذشته یازده روزش
سال نو بر شما مبارک باد!
شهرزاد واحدی
دیدی که نسیم نوبهاری بوزید
ما را ز بهار ما نسیمی نرسید
دردا که چو گل پرده خلوت بدرید
ان گل رخ ما پرده نشینی بگزید
عید را به شما تبریک عرض می کنیم
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی
مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد
حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود
قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد
حافظ
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت بجز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دریاب و در یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد
ایا پرلعل کرده جام زرین
ببخشا بر کسی کش زر نباشد
بیا ای شیخ و از خمخانه ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد
ز من بنیوش و دل در شاهدی بند
که حسنش بسته زیور نباشد
شرابی بی خمارم بخش یا رب
که با وی هیچ درد سر نباشد
من از جان بنده سلطان اویسم
اگر چه یادش از چاکر نباشد
به تاج عالم آرایش که خورشید
چنین زیبنده افسر نباشد
کسی گیرد خطا بر نظم حافظ
که هیچش لطف در گوهر نباشد
حافظ
عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار
دل برگرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار
دل در جهان مبند و به مستی سؤال کن
از فیض جام و قصه جمشید کامگار
جز نقد جان به دست ندارم شراب کو
کان نیز بر کرشمه ساقی کنم نثار
خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم
یا رب ز چشم زخم زمانش نگاه دار
می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد
جام مرصع تو بدین در شاهوار
گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست
از می کنند روزه گشا طالبان یار
زانجا که پرده پوشی عفو کریم توست
بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار
حافظ چو رفت روزه و گل نیز می رود
ناچار باده نوش که از دست رفت کار
حافظ
شعر عید نوروز برای دوست
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار باید دید
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من
کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید
مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت
که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید
نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود
گل وجود من آغشته گلاب و نبید
بیا که با تو بگویم غم ملالت دل
چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید
بهای وصل تو گر جان بود خریدارم
که جنس خوب مبصر به هر چه دید خرید
چو ماه روی تو در شام زلف می دیدم
شبم به روی تو روشن چو روز می گردید
به لب رسید مرا جان و برنیامد کام
به سر رسید امید و طلب به سر نرسید
ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند
بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید
خواجه حافظ شیرازی
روز عید است و من امروز در آن تدبیرم
که دهم حاصل سی روزه و ساغر گیرم
چند روزیست که دورم ز رخ ساقی و جام
بس خجالت که به روی آمد ازین تقصیرم
من به خلوت ننشینم پس از این، ور به مثل
زاهد صومعه بر پای نهد زنجیرم
پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن
من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم
آن که بر خاک در میکده جان داد کجاست
تا نهم در قدم او سر و پیشش میرم
می به زیر کش و سجادهٔ تقوی بر دوش
آه اگر خلق شوند آگه از این تزویرم
خلق گویند که حافظ سخن پیر نیوش
سالخورده میی امروز به از صد پیرم
حافظ
عرض تبریک بهاران، سال نو فرخنده باد
بخت بیدار و زمان برکام و تن بالنده باد
حال و روزت بهترین و کسب و کارت برقرار
دیدگان پرنور و دشمن کور و لب پرخنده باد
احمد یزدانی
شد یار و به غم ساخت گرفتار مرا
نگذاشت به درد دل افکار مرا
چون سوی چمن روم که از باد بهار
دل میترقد چو غنچه، بییار، مرا
نوروز بر شما مبارک باد
شد بهاران هر طرف، گلها صدایت میزنند
نرگس و یاس و سمن هرجا صدایت میزنند
سبزه هم با بودن گلهای زیبا، خنده لب
بلبلان را شادی است، زیبا صدایت میزنند
میرحمزه طاهری
بر همه این ایام دلانگیز تبارک باد
ایام همیشه به لطف ایزد بهارک باد
در این وقتها خواستم خودی نشان بدهم
که گویم سال نو بر تو مبارک باد
محمد کشتکار
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
حرف اخر
در نهایت، نوروز نه تنها آغاز بهار است بلکه فرصتی برای تجدید امید و دوستیهای نو است. استفاده از شعر تبریک عید نوروز، راهی زیبا و شاعرانه برای ارسال پیامهای شادی و محبت به عزیزانمان است. کلمات شاعران در این ایام قدرتی دارند که میتوانند دلها را به هم نزدیکتر کنند و لحظاتی خاطرهانگیز بسازند.
انتهای مطلب/م.د