فرهنگ

اشعار عاشقانه و کوتاه هوشنگ ابتهاج + بیوگرافی

اگر به دنبال اشعار عاشقانه و کوتاه هوشنگ ابتهاج، شاعر محبوب ایرانی هستید تا انتهای مطلب با ما همراه باشید.

به گزارش پارت نیوز؛ در این مطلب گزیده ای از اشعار عاشقانه و کوتاه هوشنگ ابتهاج با تخلص ه.ا.سایه را آماده کرده ایم.

اشعار عاشقانه و کوتاه هوشنگ ابتهاج

داغ ماتم هاست بر جانم بسی

در دلم آهسته می گرید کسی …

****
من آن ابرم که می‌خواهد ببارد

دل تنگم هوای گریه دارد

دل تنگم غریب این در و دشت

نمی‌داند کجا سر می‌گذارد …

****
سر به سودایی نیاوردم فرود

گرچه دستِ آرزو کوته نبود

****
آن قَدر از خواهشِ دل سوختم

تا چنین بی خواهشی آموختم…

****
از پیش و پس قافلهٔ عمر میندیش

گه پیشروی پی شد و گه بازپسی رفت

****
تیر غم دنیا به دل ما نرسد

زخم دل عاشق از کمانی دگرست

این ره، تو به زهد و علم نتوانی یافت

گنج غم عشق را نشانی دگرست …

****
محتاج یک کرشمه‌ ام ای مایهٔ امید

این عشق را ز آفت حِرمان نگاه دار

ما با امید صبح وصال تو زنده ایم

ما را ز هول این شب هجران نگاه دار

****
یاری کن ای نفس که درین گوشهٔ قفس

بانگی بر آورم ز دل خسته یک نفس

صبـر پیمبـرانه ام آخر تمام شد!

ای آیت امیـد به فریــاد من برس

****
منظورِ من

که منظره افروز عالمی ست

چون برق خنده ای زد و

از منظرم گذشت …

****
هر نفس عشق می کشد ما را

همچنین عاشقیم تا نفسی‌ست

آستین بر جهان برافشانم

گر به دامان دوست دسترسی‌ست

****
بامدادان که کبوترها

بر لب پنجره باز، سحر غلغله می‌آغازند

جان گل رنگ مرا

بر سر دست بگیر

به تماشاگه پرواز ببر

آه بشتاب که هم پروازان

نگران غمِ هم پروازند …

****
تا من بودم نیامدی، افسوس!

وانگه که تو آمدی، نبودم من

****
سحرگاه در چمن خوشرنگ شد گل

نگاهش کردم و دلتنگ شد گل

به دل گفتم که ناز است این، میندیش

چو دستی پیش بردم سنگ شد گل

****
ای دوست شاد باش که شادی سزای توست

این گنج مزد طاقت رنج آزمای توست

صبح امید و پرتو دیدار و بزم مهر

ای دل بیا که این همه اجر وفای توست

****
روزگارا قصد ایمانم مکن

زآنچه می‌گویم پشیمانم مکن

کبریای خوبی از خوبان مگیر

فضلِ محبوبی ز محبوبان مگیر

گم مکن از راه، پیشاهنگ را

دور دار از نامِ مردان، ننگ را

گر بدی گیرد جهان را سربه‌سر

از دلم امیّد خوبی را مبر

چون ترازویم به سنجش آوری

سنگ سودم را منه در داوری

*****

هوای روی تو دارم نمیگذارندم

مگر به کوی تو این ابرها ببارندم

چه باک اگر به دل بی ‌غمان نبردم راه

غم شکسته ‌دلانم که میگسارندم

بیوگرافی هوشنگ ابتهاج (الف. سایه)

هوشنگ ابتهاج

امیر هوشنگ ابتهاج ملقب به (الف.سایه) روز یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ شمسی در رشت متولد شد. پدرش «آقاخان ابتهاج» از مردان شناخته شده و با نفوذ رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود.

پدربزرگ این شاعر ایرانی یعنی «ابراهیم ابتهاج الملک» گرگانی و مادربزرگش اهل رشت بود. پدربزرگش مسئول گمرک بود و در زمان تسلط جنگلی‌ها بر جنگل توسط یکی از آنها، یا به روایتی توسط یکی از کشاورزانش، کشته‌شد.

برادران ابتهاج یعنی غلامحسین ابتهاج، ابوالحسن ابتهاج و احمدعلی ابتهاج، عموهای امیرهوشنگ هستند. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دوره دبیرستان را در تهران سپری کرد و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را با نام نخستین نغمه‌ها منتشر کرد.

هوشنگ ابتهاج چگونه عاشق شد؟

ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست‌مایه اشعار عاشقانه‌ ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خون‌ریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام (دیرست گالیا…) با اشاره به‌همان روابط عاشقانه‌اش در گیر و دار مسائل سیاسی سرود.

سایه در سال ۱۳۴۶شمسی به اجرای شعرخوانی بر آرامگاه حافظ در جشن هنر شیراز می‌پردازد که باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکت‌کنندگان و هیجان آن‌ها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح می‌دهد و می‌نویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمی‌کرده‌است که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان‌زده شوند.

ابتهاج مدتی به‌عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به‌کار اشتغال داشت.

خانه هوشنگ ابتهاج

منزل شخصی سایه که خود آن را ساخته (به اشتباه می‌گویند سازمانی بوده‌است) در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان ثبت سازمان میراث فرهنگی شد. دلیل این نام‌گذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته‌است.

انتهای مطلب/م.ع

امتیاز بدهید

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
صفحه اصلی
جدیدترین
محبوب‌ترین
جستجو
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x